مرا از انبوه کتاب‌هایم می‌شناسند، کتاب‌هایی که خوانده‌ام و عاشقشانم، کتاب‌هایی که از سر اجبار خریدم، کتاب‌هایی که به امانت گرفته‌ام و کتاب‌هایی  که نخوانده‌ام! کتاب‌های نخوانده تکلیفشان مشخص است؛ آنقدر در قفسه می‌مانند تا روزی مرا به خود فرا بخوانند، همان روزهایی که فکر می‌کنیم اتفاقی از قفسه برشان داشتیم و می‌خوانیمشان و تعجب می‌کنیم کلماتش زبان ما شده‌اند و پرده‌دری می‌کنند!!!

بعد از ساعت‌ها یاس فلسفی و نمی‌دانم کاری و غرق در آینده مبهم کتابی برداشتم که اینگونه نوشته بود:

این اضطراب‌ها، نگرانی‌ها، اندوه‌های مبهم و به پوچی رسیدن‌ها، مانند طوفانی وحشتناک، روح انسان را همواره در هم می‌کوبد. اگر بشر این گونه دچار ابتذال و گمراهی و هلاکت  شده، به دلیل دوری او از خداست.»

آری هیچ چیز اتفاقی نیست! حتی نقل قول از حضرت استاد که شنیدم می‌گفت اگر فکر می‌کنی کاری که انجام میدی درسته انجامش بده و به ملامت دیگران کاری نداشته باش!»

هیچ چیز اتفاقی نیست!

کاری ,اتفاقی ,کتاب‌هایی ,» ,قفسه ,مرا ,کتاب‌هایی که ,هیچ چیز ,و به ,اتفاقی نیست ,چیز اتفاقی

مشخصات

تبلیغات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

گالری عکس فتوپر تدریس دروس انسانی (به زبان آدمی زاد) جراحی زیبایی مشهد وبلاگ طرفداران بازی الدر اسکورل موزیک وندا my little home مشاوره و برنامه ریزی سراسری، ارشد و دکتری آهنگری سیار،آهنگری با تضمین کیفیت کار و قیمت مناسب اولین سایت تخصصی آموزشی زمین شناسی(اقتصادی)